معنی ‌مراسم تذکره

مترادف و متضاد زبان فارسی

تذکره

بیوگرافی، زندگی‌نامه (شعرا)، تاریخ، جنگ، سفینه، کتاب، مجموعه، پاسپورت، گذرنامه، یاد، یادآوری، یادگار، یادداشت


مراسم

آداب، آیین، تشریفات، رسوم، سنن، مناسک

فرهنگ معین

تذکره

آنچه موجب یادآوری شود، گذرنامه، کتابی که در آن زندگی نامه شعرا، دانشمندان و... نوشته شده باشد. [خوانش: (تَ کِ رِ) [ع. تذکره] (اِ.)]

فارسی به عربی

مراسم

مراسم، اِحْتِفالٌ


تذکره

جواز السفر، سیره ذاتیه

عربی به فارسی

مراسم

تشریفات , جشن , مراسم

لغت نامه دهخدا

مراسم

مراسم. [م َ س ِ] (ع اِ) و مراسیم، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است. (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث: لیث الذکر من مراسم اللسان، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم، به معنی مرسوم ها. آداب. آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین). آیین ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسم ها. عادت ها. دستورها. قاعده ها. قوانین. شرایط. (ناظم الاطباء). || آداب. قواعد. رسوم: رعایت حقوق غربا از مراسم اهل دیانت و خداوندان فتوت است. (سندبادنامه ص 177). و مراسم سیاست مبهم ماند. (سندبادنامه ص 5). با نقصان حالت و قصور مراسم خدمت. (المعجم از فرهنگ فارسی معین). || اثرها. نشان های پا. (ناظم الاطباء). نشان ها. (غیاث اللغات). || عهدها. پیمان ها. || فرایض. حقوق. || اطاعت. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

تذکره

کتابی که در آن شرح احوال شاعران یا دانشمندان یا عارفان و مشایخ صوفیه نوشته شده باشد،
[قدیمی] آنچه موجب یادآوری شود، وسیلۀ یادآوری،
[قدیمی] یادداشت،
[قدیمی] یادآوری،
[منسوخ] گذرنامه،

فرهنگ فارسی هوشیار

تذکره

یادآوری


مراسم

آداب، آئین ها، قاعده ها، شرایط

فرهنگ فارسی آزاد

تذکره

تَذْکِرَه، یادآوری، آنچه موجب یادآوری شود، یادداشت، گذرنامه، مقاله یا کتابی در شرح احوال بزرگان (جمع: تَذاکِر)،

واژه پیشنهادی

تذکره

بیوگرافی

فارسی به آلمانی

مراسم

Ritus (m), Feierlichkeit (f), Zeremonie (f)

معادل ابجد

‌مراسم تذکره

1666

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری